اسناد لو رفته!
تا همین چند وقت پیش، همهچی یه شوخی بود… تا اینکه اون عکس معروف پیدا شد! ناصرالدینشاه، نشسته با ابهت، ناصرالدینشاه، نشسته با ابهت، کروات بنفش بسته، جوراب بنفش به پا، و کلاه سفارشیش…
کمکم شک کردیم... آخه توی هر عکس قدیمی که پیدا میکردیم، یه چیزی برق میزد، قشنگ بود یه گوشه از قاب، توی مطبخ قجری، پشت سر هر بانویی که داره به افق نگاه میکنه…
یا حتی روی سهپایهی عکاسباشی دربار!
حتی گوشهی عکس، یه یادداشت با خط میرزا آقاخان نوری هست: اعلیحضرت فرمودند: این شیر را برای اندرون محفوظ دارید، تا کسی از رجالِ حسود به آن طمع نورزد! بررسی کردیم… بزرگنمایی کردیم… و بله!
توی اسناد سری اداره مظنهسنجی قاجار هم ردش هست: «شیر البرزروز وارد مطبخ اندرونی شده، گفته میشه از جایی بهنام آینده اومده…»
حتی یه گزارش مخفی بود از "بانوی اول": «ماگی در دست دارم که به رسم زمان ما نیست… اما چای در آن، طعم دیگری دارد.»
اما چای در آن، طعم دیگری دارد.»
هیچکس باور نمیکرد، اما حالا داریم مدرک جمع میکنیم. انگار البرزروز همیشه بوده، فقط تاریخ فراموش کرده ذکرش کنه! بررسی تخصصی نشون داد: "این عکس، اصل درباریه!" از اون روز، همهچی تغییر کرد…
آلبومهای قدیمی رو دوباره ورق زدیم، و فهمیدیم البرزروز، فقط یه برند نیست... یه حضورِ بیسروصداست در همه دورانها.
اسناد بعدی در راهاند. آماده باشید برای حقیقتهایی که شیرینتر از افسانهان!